شناسهٔ خبر: 46516 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

افسر وطن‌پرستی که تسلیم و نوکر بیگانگان نشد/ زنده نگه داشتن نام «ایران» با ریخته شدن خون کلنل پسیان

کلنل محمدتقی خان پسیان، افسر وطن‌خواه و نخستین خلبان ایرانی که پس از ریاست الوزرایی قوام‌السلطنه علیه حکومت مرکزی قیام کرد، در روز دهم مهرماه در حالی که تنها 32 سال داشت، به دست نیروی چریک کردهای قوچانی به قتل رسید و سر از تنش جدا شد. به مناسبت سالروز شهادت این جوان باغیرت ایرانی با مرور آثار تاریخی علت قیام و سرانجام او را بررسی می‌کنیم.

افسر وطن‌پرستی که تسلیم و نوکر بیگانگان نشد/ زنده نگه داشتن نام «ایران» با ریخته شدن خون کلنل پسیان

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کلنل محمدتقی خان پسیان، افسری وطن‌خواه، درس خوانده، باهوش و دارای تعصب ملی شدید بود، این افسر شریف چون خبر ریاست الوزرایی قوام‌السلطنه را شنید، قهرا بر مقام و موقعیت خود بیمناک شد، به‌ویژه که اندکی پس از تشکیل دولت جدید به دستور پایتخت میرزا صدرا ملقب به نجدالسلطنه به نیابت ایات خراسان منصوب و کلنل که در دوره حکومت سید ضیاءالدین اداره امور ایالت خراسان را در دست داشت، فقط در مقام فرماندهی ژاندارمری باقی ماند و چون این امر را نسبت به خود توهین و یک نوع انتقام‌جویی از جانب قوام می‌دانست، در صدد طغیان و قیام علیه دولت مرکزی برآمد. این جوان وطن‌دوست گفته بود: «مرا اگر بکشند قطرات خونم کلمه «ایران» را ترسیم خواهد کرد و اگر بسوزانند خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد.»

تفاوت قیام کلنل و نهضت میرزا کوچک خان

علی‌اصغر شمیم، در اثر ارزشمند خود با عنوان «ایران در دوره سلطنت قاجار» به مقایسه قیام کلنل و نهضت میرزا کوچک خان جنگلی می‌پردازد و می‌نویسد: «قیام کلنل با نهضت کوچک جنگلی، هرچند که روزی این دو نفر با هم یار و همکار و همفکر بودند، از جهات گوناگون متفاوت بود. میرزا کوچک خان می‌خواست از حوادث و جریان‌های روزمره  برای پیش بردن مقاصد خود استفاده کند و او یک فرد عادی بود و همراهانش هم از افراد عادی بودند در صورتی که کلنل خود یک افسر ورزیده و مجرب و درس خوانده و فرمانده نیروی مجهزی به عده هشت هزار نفر بود و می‌توانست در آن ایام بحرانی که سراسر ایران در آتش ناامنی و طغیان‌های محلی می‌سوخت و در پایتخت تجهیز بیش از دو سه هزار سرباز مسلح کار آزموده برای دولت امکان نداشت، دردسر بزرگی برای دولت قوام‌السلطنه ایجاد کند. علاوه بر آن مردم خراسان، به‌ویژه اهالی مشهد، کلنل را دوست می‌داشتند و هرچند که او یا به دستور دولت و یا به ابتکار شخص خود کسانی را توقیف و زندانی و یا تبعید کرده بود و طبعا دشمنان سرسختی در کمین او بودند ولی بیشتر افراد و عناصر روشنفکر و اصلاح‌طلب خراسان از کلنل پشتیبانی می‌کردند.»

سردار نصرت از شرایط  کلنل برای حکومت می‌گوید

پس از وصول خبر انتصاب نجدالسلطنه به نیابت ایالت خراسان طی جلسه‌ای که به دعوت کلنل در استانداری در مشهد از وجوه طبقات مردم تشکیل شده بود و پس از آنکه کلنل بخشی از خدمات و مقاصد اصلاح‌طلبانه خود را بیان کرد، یک کمیسیون ۶ نفری از میان جمعیت برگزیده شد که اعضا آن عبارت بودند از: حاج فاضل مجتهد، میرزا مرتضی قلی خان، حاج شیخ محمد کاظم تاجر، سردار نصرت (امیر تیمور)، حاج حسین آقا ملک، شیخ حسن پایین خیابانی. اعضای این کمیسیون در تلگرافخانه اجتماع کردند تا علت قیام کلنل و شرایط موافقت و اطاعت او را از حکومت مرکزی به عرض احمد شاه برسانند.

ملک‌الشعرای بهار در کتاب «تاریخ احزاب سیاسی» خلاصه شرایط کلنل را به نقل از امیر تیمور می‌آورد: «خلاصه شرایط کلنل این بود که از بودجه ژاندارمری خراسان چیزی کسر نشود و درجات افسران ژاندارمری طبق تصویب دولت سابق (کابینه کودتا) اعطا گردد و به کلنل اجازه داده شود که برای مدت دو سال جهت تکمیل تحصیلات خود به اروپا برود و پاره‌ای شرایط دیگر. همان روز از دربار جواب رسید که احمدشاه تمام شروط کلنل را پذیرفته است ولی اجازه نمی‌دهد که او خدمت خود را ترک کند و مقتضی می‌داند که با امیدواری و استظهار کامل به خدمت سربازی خود ادامه دهد. کلنل از وصول آن جواب راضی و خرسند شد و فورا امور ایالتی و دارالایاله را به نجدالسلطنه سپرد و خود به خارج شهر مشهد منتقل گردید.»

قوام‌السلطنه کاملا به اهمیت قیام کلنل و موقعیت حساسی که آن افسر در خراسان داشت و خود قوام هنگام استانداری خراسان از چگونگی آن مطلع شده و پی برده بود، می‌خواست هرچه زودتر و در صورت امکان بدون برخورد نظامی و جنگ به خودسری کلنل پایان بخشد. او صمصام‌السلطنه بختیاری را به استانداری خراسان برگزید و صمصام‌السلطنه پیش از حرکت از تهران طی تلگراف کفالت استانداری خراسان را به کلنل واگذاشت.



تلگراف کلنل به صمصام‌السلطنه و بیان علت اساسی قیام

کلنل ضمن تلگرافی خطاب به صمصام‌السلطنه مطالبی را بیان کرده است که می‌توان با مطالعه آنها تا حدی به علت اساسی قیام او پی برد. ملک‌الشعرای بهار در «تاریخ احزاب سیاسی» این مطالب را نقل کرده است: «حضور مبارک بندگان حضرت مستطاب اشرف آقای صمصام السلطنه والی معظم خراسان دامت شوکته، پس از تقدیم عرض بندگی و فدویت اینک عرایض خود را عرضه داشته و استدعای توجه مخصوصی را می‌نماید.»

«پس از یک رشته تلگراف متقابله در تحت شرایط و اطمینانی با اینکه هیچ حاضر خدمت نبودم و یقین داشتم هیچ کسی در خیال استفاده از خدمات من نیست فقط و فقط به احترام امر ملوکانه در تاریخ ۱۳ جوزا از امورات حکومتی کنار گرفته و به ریاست قوای نظامی خدمات صادقانه خود را ادامه دادم. اینک همانطور که پیش‌بینی شده بود از روز اول در هر دو مورد نامساعدت‌هایی منحوس که شرحش موجب اطاله کلام است، مرا از کار بازداشته و بزرگترین قسمت وقت را که بایستی به اصلاحات قوای نظامی مصروف شود، به دفاع گذرانده‌ام.»

«کفیل ایالت با اینکه در سایه قدرت قوای نظامی فرمانفرمایی کرده و با کمال گرمی به عزل و نصب حکام و گرفتن تقدیمی مشغول بود، از ادب و انسانیت و بردباری و اطاعت فوق‌العاده من سوء استفاده نموده به عناوین مختلفه زبان طعن و لعن مردم را به سوی قوای نظامی دراز نموده و از دادن راپورت‌های غلط و مجعول خودداری نمی‌نمودند.»

«جواب پیشنهادات و مستدعیات از مرکز همه به‌طوری بود که هر طفل شیرخواری مخالفت تامه را احساس نموده و بایستی خود را در هر آن دچار مخارات و صدمات بداند. بالاخره آنچه در مدت این دو ماه در خراسان شد، همه مبتنی بر نظریات خصوصی شخص آقای رئیس‌الوزرا و حس انتقام بوده و لاغیر. پس از یاس کامل از موفقیت در ۲۸ سرطان رمزاً استدعا کردم که یا از خدمت معافم فرموده و یا این ترتیبات را خاتمه دهند، جواب قاطعی داده نشد.»

«خلاصه، حیثیت و شرافت خود و زیردستانم و امنیت ایالت مهمی را در خطر دیده پس از آن همه استغاثه‌ها بر حسب تقاضای اهالی پس از کناره‌گیری کفیل ایالت، داخل عملیات مستقیم شدم و چون به‌کلی از حضرت اشرف آقای رئیس‌الوزرا و آقای کفیل تشکیلات مأیوس بودم، با فدویت خانوادگی که به حضرت اشرف آقای مشیرالدوله داشتم در لیله هفتم اسد توسط حضرت معظم له مراتب را به عرض خاکپای همایونی رسانه و بدبختانه به صدور دست‌خط جوابیه نائل نگردیدم. غرض از استدعای تشریف‌فرمایی (یعنی حضور در تلگرافخانه برای مخابره حضوری) این است که علاوه بر اینکه عملیات دولت حاضره و شخص آقای رئیس‌الوزرا اقلا آن قسمتی که در خراسان شده منافی با مصالح مملکتی است بنده شخصا هیچ اعتماد و اطمینان به حضرت ایشان ندارم و به همین دلیل حاضر قبول هیچ خدمتی نیستم و نمی‌توانم با داشتن اقتدار ظلم را دیده و چشم‌پوشی کنم.»

«از حضرت معظم استغاثه و استرحام می‌کنم وسایل معافی از خدمت بنده را فراهم فرموده و یا اینکه با مستدعیات همراهی فرمایند. خدا شاهد است که این وضع پایدار نمی‌ماند و ممکن نیست که با این ترتیب امورات مملکت اصلاح شود. من آنچه تکلیف سربازیم بود، عرض کردم و در مقابل هر پیشامد ناگواری خود را به‌کلی بی‌گناه می‌دانم و حاضرم در هر محکمه که از روی عدالت قضاوت شود اظهارات خود را با اسناد مثبته به ثبوت برسانم- محمدتقی.»

شمیم می‌نویسد: «در هرحال کلنل محمدتقی، فرمانده ژاندارمری خراسان از نظر دولت مرکزی یاغی و متمرد شناخته شده بود و قوام‌السلطنه در همان حال که متنفذین محلی و سران ایلات و عشایر و فئودال‌های خراسان را علیه کلنل برمی‌انگیخت به وسایل غیرمستقیم می‌خواست از بروز جنگ داخلی که طبعا بین دو دسته از نیروهای دولتی روی می‌داد، جلوگیری و کلنل را به طریق راضی و به راه مسالمت رهبری کند و حتی به او پیشنهاد کرد که حقوق دو ساله خودش را بردارد و به اروپا سفر کند.»



پسیان نه تسلیم بیگانگان می‌شد و نه نوکر آنها

وی درباره پایان کار کلنل می‌نویسد: «سرسختی و پایداری کلنل و خودداری از هرگونه سازش با حکومت مرکزی سرانجام فاجعه خراسان را به‌وجود آورد و کلنل در برابر نیروهای چریک فئودال‌های خراسان وقاینات که روز به روز بر تعداد و قدرت آنان افزوده می‌شد، مدت‌ها با رشادت و فداکاری بی‌نظیری پایداری ورزید و سرانجام در آخرین نبرد دلیرانه خود با نیروی چریک کردهای قوچانی روز دوشنبه اول ماه صفر ۱۳۴۰ قمری در جعفرآباد پس از آنکه یکه و تنها تا آخرین فشنگ خود جنگید، کشته شد و کردهای قوچانی ضمن تصادف با جسد کلنل از قرینه و علامات نظامی او را شناختند و سرش را از تن جدا کرده به قوچان بردند و بدین ترتیب کامیابی دیگری در برابر طغیان‌ها و قیام‌های داخلی نصیب دولت قوام‌السلطنه گردید.»

درباره روحیات کلنل و نظر او نسبت به بیگانگان ملک‌الشعرای بهار می‌نویسد: «او با خارجیان عداوت داشت و نه تسلیم و نه نوکر آنها می‌شد، اما روابط او با روس‌ها در اوایل حکومت سید ضیاءالدین که رفیق روتشتاین (وزیرمختار شوروی در ایران) از خراسان به تهران می‌آمد، کلنل شبی از او پذیرایی خوبی کرد... با انگلیس‌ها هم روابط کلنل بد نبود و حتی می‌گویند که کنسول انگلیس در اصلاح بین کلنل و دولت وساطت کرده بود و قبول نیفتاد. اما بعد از طغیان کلنل و قطع روابط او با دولت، بدیهی است که روابط او با کنسول انگلیس تیره شده و به تقاضای آنان وقعی نمی‌گذاشت و تمام کسانی که با کنسولخانه ارتباطی داشتند، حتی صاحب‌منصبانی که مظنون به مراوده بودند، دستگیر و توقیف کرد و تلگرافچی‌های انگلیسی را از تلگرافخانه مشهد بیرون راند و عملیات کنسولخانه را تحت تفتیش قرار داد.»

کِرم آدم خورک؛ قاتل جوانان باغیرت و باشعور ایرانی

بهار پس از آنکه خصال پسندیده و بزرگواری، وطن‌دوستی و عزت نفس کلنل محمدتقی خان پسیان را ستوده و از ملاقات خود با او یاد کرده است، چنین می‌نویسد: «این بود آخرین دیدار من با این مرد که به قدر لیاقت بزرگی که داشت نتوانست کاری بکند و در حقیقت یکی از هزارها افراد مفید ایرانی بود که به شوخی شوخی نفله شده‌اند. نمی‌دانم چه می‌شود که اینها نفله می‌شوند؟ مثل آن است که در ایران کِرمی باشد که او را «کِرم آدم خورک» می‌­نامند، بعضی جوان­‌ها که بوی خاصی می‌دهند، یعنی بوی غیرت و شعور و لیاقت از آنها استشمام می­‌شود، این کرم آنها را زیرنظر می­‌گیرد، همه آنها را پی می­‌کند، گاهی در آنها نفوذ می­‌کند و زهر می‌ریزد و هرگاه بی اثر ماند، در طرف آنها، رئیس آنها، همکاران آنها، رفقای آنها، زهر می­‌پاشد. آنها را بر علیه این جوان، مسموم می­‌کند. خلاصه این جوان را تا آخر عمر و روزگار پیری دنبال می­‌کند تا او را به گور کند یا از کار بیندازد.»

نجیب‌ترین ایرانی

خانم فراو کنایر همسرکریستیان کنایر آموزگارآلمانی موسیقی کلنل که از او به‌عنوان «نجیب ترین ایرانی» یادکرده در خاطرات خود می‌نویسد: «به عقیده من اگر دیدن و شناختن مردمان بزرگ در دور زندگی به کسی نصیب گردد عنایت مخصوص خدا براو شامل گشته است. من نیز از همین نقطه نظر معارفه آن ایرانی اصیل فداکارازجان نترس و وطن دوست یعنی کلنل محمدتقی خان سلطان‌زاده را برای خودم چنین عنایت می‌­پندارم چقدر خوشبخت هستم که دست تقدیر مرا بشناختن این مرد بزرگ راهنمایی کرد... همیشه متواضع و اغلب اوقات خاموش بود.»

دلم بحال تو ای دوستدار ایران سوخت!     
 
ایرج میرزا نیز در رثای کلنل اشعاری سرود که مطلع و مقطع آن چنین است:
دلم بحال تو ای دوستدار ایران سوخت / که چون تو شیرنری را دراین کنام کنند
مرام تو همه آزادی و عدالت بود / پس ازتو همه ترویج این مرام کنند
تو را سلامت ازآن دشت کین نیاوردند که / نون به مدفن تو رفته و سلام کنند
سزد که هرچه به هرجا وطن‌پرست بود / پس ازتو تا به ابد جامه مشکفام کنند

نظر شما